حسودی دخترم
به نام تو آغاز می کنم که همیشه در انتظار بخششت هستم سلام مونسم خوبی بابا بعد از امروز و فردا کردنهای بسیار بلاخره مامان هاجر اومد پیشمون می دونی بابا حقیقت اینه تا من خودم به چشم مامان هاجر را توی فرودگاه نبینم اومدنش را باور نمی کنم. دخترم تا به امروز که در حال نوشتن هستم شما دو بار قلب من رو شکستی. یکی توی پارک تهران بود که هر کاری می کردم توی بغلم نمی اومدی یکی هم توی فرودگاه که هر کاری کردم توی بغلم نمی اومدی و منو نمی شناختی ولی بابا تو که خوب بلدی قلب منو بشکنی به تازگی راه پیوند زدن شکستهای قلبم رو یاد گرفتی. چند روز پیش خونه خاله زیبا بودیم و مثل همیشه ت...
نویسنده :
اهورا
22:05